برگرفتہ از رمان در پرتویے دیگر


   خنده اے کرد و در جواب گفت: اےبابا! همہ کارها را کہ تو و مهناز انجام دادید و بہ من فرصتے ندادید تا کارے انجام دهم. تازه خانہ خیلے تمیز بود و کار زیادے نبود تا انجام دهیم.

   محمد نگاهے بہ او داد و گفت: تو باید بیشتر مراقب سلامتے خود باشے. در این یڪ هفتہ خیلے بہ خودت فشار آوردے. حقّت است کہ یڪ دعواے حسابے با تو بکنم.

   پرستو کہ از نگاههاے مهرآمیز برادر پروانہ بوجد آمده بود در جواب او گفت: خُب منتظر چہ هستے؟! دعوایم کن.

   لبخندے زد و گفت: آخر چگونہ؟! تا حالا کہ با تو دعوا نکردم. 

   با حالت تعجب پرسید: یعنے تو تا بحال با خواهرت پروانہ دعوا نکردے؟! حتے براے یڪ بار کہ شده او را کتڪ نزدے؟! سرش داد و هوار نکشیدے؟!

   نگاههاے تعجب آمیزے بہ حرفهاے پرستو داد و در پاسخ گفت: آخر چگونہ مےشود سر کسے داد و هوار کشید کہ وقتے بیاد او مےافتے یا نگاه بچهره پرصفایش مےکنے تمام محبتها و صمیمیتهاے عالم را جلو چشمان خود مےبینے و در یڪ لحظہ تمام کینہ هاے درونے را فراموش خواهے ساخت! 

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش ردياب گردشگری سلامت مهر Kate Melanie ادم فضایی(alien) DD فروش انواع بلندگو های سقفی و ستونی ضدآب و شیپوری Regina Chris فایل داک