عینڪ دودے را از مقابل چشمانش برداشت و با کلامے آمیختہ از تعجّب با خود گفت: پدر و عمو چہ بهم مےگویند؟! در مورد کدام پرستو حرف مےزنند؟! من کہ اینجا هستم؛ صحیح و سالم! نہ حافظہام را از دست دادهام و نہ بدنم ترکش دارد! چرا امروز همہ بےربط حرف مےزنند؟!. نکند شخص دیگرے را با من اشتباه گرفتہاند؛. یعنے امکان دارد پروانہ را با من عوضے گرفتہ باشند؟!. آره پروانہ؛.
ادامه مطلب
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت